سمیرا
اسکندرفر در سال 1359 در تهران به دنیا آمد. در نخستین سالهای پس از
انقلاب و در دههای مملو از فراز و نشیبهای اجتماعی. میتوان به شایستگی
او را نماینده نسل خویش دانست. با آنکه از ابتدای کودکی و نوجوانی میل
بیپایانی به هنر احساس میکرد، وادار به تحصیل و اخذ مدرک مهندسی در
رشتهی مواد شد و تنها پس از آن بود که توانست برای دورهی فوق لیسانس،
رشتهی انیمیشن در دانشگاه هنر را انتخاب کند، هر چند که فضای دانشگاه عطش
او را سیراب نمیکرد. در نتیجه پس از گذراندن 2 سال بدون دریافت مدرک،
دانشگاه را ترک کرد. از این لحظه بعد با آزادی بیشتری به تجربه گری در
عرصههای گوناگون دست زد. شرکت در کلاسهای انجمن عکاسان، سینمای جوان،
کلاسهای نقاشی هانیبال الخاص، کارگاه فیلم سازی عباس کیارستمی و همچنین
شرکت در کلاسهای بنیاد گلشیری، اشتیاق او را برای هر چه بیشتر دانستن و
هرچه بیشتر تولید کردن نشان میدهند.
چنانچه اولین نمایشگاهش را در بیست و یک سالگی برگزار کرد و از آن پس بی
وقفه به خلق نمایش آثارش ادامه داد. ساخت 18 اثر ویدئویی، 2 فیلم بلند ، 2
مجموعه داستان ، برگزاری 22 نمایشگاه انفرادی و شرکت در بیش از 80 نمایشگاه
گروهی و فستیوالها و بینالها در ایران و خارج از ایران چنانچه در سی وی
او میبینید، کارنامهی پر کار این هنرمند را نشان میدهد. نمایشگاه حاضر
هفتمین نمایشگاه انفرادی سمیرا اسکندرفر در طراحان آزاد است. اینبار نیز تم
اصلی نقاشیهای او صورتهایی بزرگ نمایی شده است با اغراقهای نامحسوس و
نگاهها و ژستهایی تصنعی که بیننده را بیش و کم به فضایی غیر واقعی چنانچه
در سینما و یا نمایشهای مد جاری است، راهنمایی میکند . گرایش نقاش به
زیبایی شناسی رسانهای و نوعی فاصله گذاری با مخاطب انکار ناپذیر است. تو
گویی وی در ایجاد حایلی میان خود و مخاطب حس امنیتی برای خودش تامین
میکند. هم نشینی یک صورت انسانی و یک قالب انسان نما (اعم از ماسک و عروسک
و...) در هر کادرِ مجموعهی «دوتاییها» نظریهی پنهان سازی من درونی
هنرمند را تایید میکند.
هم اکنون آثاری از اسکندرفر در موزه تیت لندن (بریتانیا) و موزه ان.بی.کی برلین (آلمان) نگهداری میشود.
دوتایی های توی سرم... | دوتایی های آن بیرون، دوتایی های درون | دوتایی های من و دیگری، دوتایی های من و خودم فکر می کنم ما آدم ها پر از دوتایی ها هستیم | به مدت یکسال عکس های آدم ها را جمع می کردم، آدم هایی که برایم جالب بودند یا مرا به یاد خودم می انداختند | بعد شروع کردم به نقاشی کردنشان. خیلی غریزی کنار هم می نشاندمشان | شاید از قصه های خودم با خودم شروع شد. فکر می کردم جفتشان خودم هستند. قصه هایی که درون من اتفاق افتاده بودند، در رابطه ی میان خودم با خودم | لحظه هایی که با خودم جنگیده بودم، خودم را مقهور کرده بودم، به خودم عشق ورزیده بودم، در کنار خودم مانده بودم، خودم را تنها گذاشته بودم | کمی بعد شروع کردم به تماشا کردنشان از بیرون، از دل تمام این رابطه ای به ظاهر غیر واقعی، انگار داستان هایی واقعی از دنیای بیرون به بیرون تراوش می کرد. داستان های آدم هایی که هم می شناختمشان، هم نمی شناختمشان | همه چیز خیلی آشنا به نظر می رسید، انگار این دوتایی ها از ازل جفت بوده باشند. انگار برای هم ساخته شده باشند. در حالیکه واقعیت این ست که آن ها تنها بودند، و من روزی تصمیم گرفتم برای ابد توی قاب این نقاشی ها با هم زندانیشان کنم | به پاس تمام آن لحظه ها که توی خودم و بیرون خودم زندگی کرده بودم.
Doubles in my head… | Doubles out there, Doubles inside | Doubles of me and the other Doubles of myself and I I think we are full of Doubles | I’ve been collecting people’s photos for a year. People who interested me or reminded me of myself | Then I started painting them. I juxtaposed them instinctively | Maybe it started from my stories with myself. I was thinking I am both of them. Stories that happened inside me, in my relation with myself | The moments that I fought myself, snapped at myself, loved myself, stayed beside myself and had left myself alone | A bit later I started observing them from the outside. From the bottom of these apparently unreal relationships, it seemed like real stories were dribbling from the outside world to the outside. Stories of people that I knew and didn’t know at the same time | Everything seemed so familiar to me as if these Doubles were couples from the beginning. As if they were made for each other, and one day I decided to imprison them in the frame of these paintings forever | In appreciation of all the moments lived inside and outside of myself.