جواهریان: خانم لاشایی دوست من بودند و ما در 20 سال آخر عمر ایشان چندین پروژه با هم انجام دادیم، من به عنوان معمار کارهای بسیاری به او سفارش دادم، به عنوان مثال در ساختمان انجمن خوشنویسان که بعدها به گالری شیرین و اکنون به گالری آرت سنتر تبدیل شده، همه کارهای شیشهرنگی و بعضی مجسمهها از آثار خانم لاشایی هستند. در نمایشگاه "باغ ایرانی" که در همین موزه برگزار شد و من سه سال روی آن کار کردم، 30 هنرمند حضور داشتند که یکی از آنها خانم لاشایی بود و با وجود آنکه هنرمندان بسیار مهمی در آن حضور داشتند من بهترین گالری را به خانم لاشایی اختصاص دادم. فریده لاشایی همیشه در سالهایی که زنده بود هنرمندی مهم و مطرح بود و جایگاه خاصی در هنر معاصر ایران داشت. بعد از فوت فریده لاشایی، نخستین چیزی که به ذهنم رسید این بود که در موزه هنرهای معاصر نمایشگاهی از مرور کارهای او برگزار کنیم. طرح را به دخترش مانلی، گفتم و او با اینکه بسیار خوشحال شد فکر میکرد اجرای چنین کاری امکان ندارد. وقتی با مدیر موزه هنرهای معاصر این موضوع را مطرح کردم ابتدا قبول نکردند چون معتقد بودند که نمیشود در موزه نمایشگاهی انفرادی برای یک هنرمند برگزار کرد و هنرمندان دیگر معاصر نیز هستند که تاکنون از آنها نمایشگاه انفرادی در موزه برگزار نشده است. من فکر کردم که نیمی از موزه را به آثار گنجینه اختصاص داده و در نیمی از موزه نیز کارهای خانم لاشایی را به نمایش میگذاریم. نمایشگاه ابتدا "بهشت گمشده" نام داشت، بعد عنوان "من به باغ عرفان" برای آن انتخاب شد و در نهایت، "در جستجوی گمشده؛ فریده لاشایی" نام گرفت. هدف اصلی ما نمایش آثار فریده لاشایی بود اما قرار گرفتن این آثار در کنار آثار گنجینه خوانش هیجانانگیزتری پدید آورد.
در کیوریت این نمایشگاه آقای جرمانو چلانت نیز با شما همکاری داشته است...
جواهریان: بله آقای چلانت در 6 ماه پایانی، به ما پیوست. درست است که ایده این نمایشگاه را من ارائه کردم و پیگیری آن را نیز من انجام دادم، اما نمایشگاهی که میبینید بیشتر تفکر اوست. چلانت معتقد است بیوگرافی هنرمند، ستون فقرات نمایشگاه است و همه چیز باید به شکل ادواری و زمانی به نمایش گذاشته شود. به علاوه او نمایشگاه را به دو بخش تبدیل کرد که دیوارهای خاکستری به آثار گنجینه و دیوارهای سفید به آثار فریده لاشایی اختصاص یافت.
انتخاب آقای چلانت به عنوان یکی از کیوریتورهای این نمایشگاه به چه دلیل بود؟
کیکاووسی: من از چندین سال پیش به این موضوع فکر کردم که خوب است آقای چلانت روی نمایشگاهی از آثار فریده کار کند، چلانت فرد بسیار معروفی در این زمینه است و تقریبا یکی از 5 کیوریتور برتر جهان است که البته روی هنرمندان مهم و بسیار کم تعدادی کار کرده است. دو سال قبل و کمی بعد از فوت مادرم در یک میهمانی شام، از آقای چلانت پرسیدم برای حفظ میراث مادرم چه باید بکنم؟ او به من پاسخ داد که "باید تمام تاریخ او و فضایی که او در آن سر کرده است را ثبت کنی. شما وقتی در کشوری مثل ایران زندگی میکنی که مدتهاست ارتباط آن با دنیا قطع بوده باز هم در انزوا زندگی نمیکنید. شما جزیی از جهان هستید و از جهان تاثیر گرفته و بر آن تاثیر میگذارید." او به من گفت تمام مدارک و هر چیزی که به زندگی فریده مربوط است را جمع کنم. درباره این موضوع که کیوریتور نمایشگاه باشد صحبتهای انجام دادیم، ابتدا فکر کردم که چون آقای چلانت بیشتر روی هنرمندان مرد کار کرده است باید فرد دیگری را انتخاب کنیم اما متوجه شدم که او حساسیتهای مشترکی را با فریده دارد، آنها متعلق به یک نسل هستند و در دورهای حساس در اروپا زندگی کردند که اتفاقات بزرگی رخ داد. آنها در سالهای آخر دهه 60 در اروپا بودند و بسیاری تجربههای زیسته مشترک را از سر گذراندند، فریده زمانی که به اروپا رفت 20 سال داشت، او به عنوان مثال با ناتالیا گینگزبورگ مصاحبه کرد سپس به ترجمه کتاب او پرداخت و گینگزبورگ فریده را به پازولینی معرفی کرد تا با او دیدار کند. وجود این نقاط مرجع مشترک باعث میشود که آنها با هم زبان مشترک داشته باشند و این موضوع بسیار برای من جذاب بود. این نخستین مرور بر آثار از فریده لاشایی است که برگزار شده است، ما البته سه هفته دیگر دومین مرور آثار فریده را در بنیاد شارجه برگزار خواهیم کرد. برای من بسیار مهم بود که چنین نمایشگاهی ابتدا در ایران اتفاق افتد، نمیخواستم هنر ما ابتدا در جای دیگری مهر بخورد و وارد شود، میخواستیم نشان دهیم که ما در اینجا تولید فکر میکنیم. به همین دلیل کاری که آقای چلانت کرد هنگام شکل دهی به بدنه نمایشگاه این بود که اطلاعات بسیاری را بیرون میکشید و البته چندان تفاسیر خودش را به کار وارد نمیکرد. حتی اگر دقت کنید نوشتههای روی دیوار همه از فریده هستند. تا آنجایی که امکان داشت دوران تاریخی هم با نقل قولهای خود فریده و آن طور که خود او آنها را حس کرده، بیان شده است. در واقع آثار، بدون اینکه تفسیر مشخصی وجود داشته باشد ارئه شده است. این برای من مهم بود با این حال چنین رویکردی به این معنا نیست نمایشگاههای بعدی فریده لاشایی باید اینطور باشد. برای نخستین نمایشگاه، خوانش فراگیر و بدون جهتگیری ارائه شد و شما پس از این فرصت تفاسیر بسیاری را خواهید داشت. مهمترین نکته این بود که دیدی که از فریده پدید آمد فراگیر بود و برهه خاصی از زندگی یا کار او ارائه نشده است.
در این نمایشگاه بخش جامعی به همین موضوع بیوگرافی اختصاص داده شده است، ما در این نمایشگاه اطلاعات بسیاری را از فریده لاشایی دریافت میکنیم، این بخش چطور انتخاب شده است؟
کیکاووسی: از دوسال قبل که این طرح ارائه شد ما شروع به جمعآوری مدارک کردیم و در این راستا بنیادی را تاسیس کردیم که کار آن هم جمعآوری آثار فریده و هم جمعآوری تمام چیزهایی است که به فریده لاشایی مربوط میشود. به همین دلیل در این مدت به نوشتههای بسیاری از او برخوردیم. خود فریده بارها جسته گریخته به من گفته بود که من شعرهای بسیاری نوشتهام که آنها را چاپ نکردهام. شاید به این دلیل که تعهد سیاسی کمی در شعرهایش وجود داشت، از این موضوع خجالت میکشید و شعرها را به دست چاپ نسپرده بود. اکنون ما به اندازه سه دفترچه، شعر از فریده پیدا کردهایم که انتشار آنها برای من مسئولیت سنگینی است. ترجمههای او از نمایشنامههای برشت، "نجواهای شبانه" ناتالیا گینگزبورگ، "خنده فروخته شده" و بسیاری متون دیگر و همینطور متن کامل کتاب "شال بامو" که سه برابر متن چاپ شده است و مدارک دیگری که نشان میدهد او در برهههای مختلف زمانی چه میکرده است، همه و همه در بخشهای مختلف این نمایشگاه قرار داده شده است.
بخشی از دیوارهای موزه که به رنگ خاکستری است به آثار گنجینه اختصاص دارد که تعاملی با آثار خانم لاشایی دارند، این آثار چگونه و با چه معیارهایی انتخاب شدهاند؟
جواهریان: در سالن ورودی موزه، آقای چلانت آثاری را از گنجینه انتخاب کردهاند که از سال 1940 (سال تولد فریده) تا 1970 هستند. این آثار جزو گرانترین آثار گنجینه بود و آثار ایرانی این بخش نیز در تعامل با آثار خارجی هستند و نوعی بازی پینگپینگ میان آثار ایرانی و خارجی وجود دارد. میان آنها همبستگی خاصی وجود دارد که به شکل بصری نیز مخاطب میتواند این ارتباط را میان آثار ایرانی و خارجی ببیند. در گالری شماره یک آثار، با پرترهای از جعفر پتگر آغاز میشود که استاد نقاشی فریده لاشایی بود، فریده کوچکترین شاگرد پتگر بود. پس از آن آثار منظرهای از مونه و پیسارو انتخاب شده است که با منظرههایی که فریده کار میکرد نوعی تعامل دارد. در مورد آثار ایرانی نیز باید بگویم، فریده لاشایی با سهراب سپهری آشنا بود و به نوعی هر دو هم شاعر و هم نقاش بودند و فریده تحت تاثیر او نیز بود. به هر حال در آن حدی که در گنجینه آثاری وجود داشت سعی کردیم آثار را با هم منطبق کنیم.
کیکاووسی: از نظر آقای چلانت یکی از مسائل اصلی در این شکل چیدمان آثار، زبان مشترک آثاری است که روبهروی هم قرار گرفتهاند به همین دلیل الزاما شباهتهای کاری مطرح نیست. به عنوان مثال در مورد کار سپهری همیشه گفتهاند که با آثار فریده شباهت دارد اما وقتی اینجا روبهروی هم قرار میگیرند متوجه میشوید که اتفاقا نوع رنگگذاری، نوع قلم سر، نوع برخورد با موضوع متفاوت است. اما هر دو ذهنیتی دارند که به درخت معطوف است که البته در کارهای خیلی از هرمندان ایرانی آن دوران وجود دارد. به نظر من بیشتر، نوعی حس شاعرانگی است که این آثار را به هم شبیه میکند. نکته دیگر اینکه وقتی شما کار پولاک را نگاه میکنید، خراش دادن و رنگ پاشیدن در کار او و همینطور فریده لاشایی وجود دارد، اما ارتباط مستقیم نیست که در اینجا به آن اشاره میشود بلکه نوعی زبان مشترک است که مثلا از هنرمند انتزاعی آمریکایی میتواند بیاید و بر فریده تاثیر بگذارد. در مجموع این نمایشگاه به این دلیل چنین چیدمانی دارد که نشان دهد هنرمندی مثل فریده لاشایی ریشه در جایی دارد و ارتباطاتی با اتفاقات هنری جهان داشته است و از آنها متاثر شده است.
از گالری یک به بعد، نخستین اثری که روی دیوار مقابل آثار فریده لاشایی قرار گرفته است به ناصر عصار تعلق دارد و آخرین اثر نیز متعلق به منوچهر یکتایی است. این شروع و پایان چه معنایی برای شما به عنوان کیوریتور نمایشگاه دارد؟
جواهریان: صادقانه میگویم که همه کیوریتورها آن کارهایی که خودشان دوست دارند انتخاب میکنند و همیشه توجیهی هم هست. برای من ناصر عصار مهمترین نقاش معاصر ایران است و برایم مهم بود که اثری از او در این نمایشگاه باشد و فریده لاشایی خیلی تحت تاثیر ذن-بودیسم بود و در آثار او این تاثیر که اتفاقا در سپهری نیز به اوج خود رسیده بود دیده می شود. یکتایی نیز یکی از جذابترین هنرمندان معاصر ایران است که تشابه بصری بین نقاشیهای زمینه سیاه فریده لاشایی با دو اثر یکتایی که زمینههای سفیدی دارند دیده میشود.
ویدئوها نیز بخش قابل توجهی از آثار خانم لاشایی را تشکیل میدهند که در این نمایشگاه جایگاه خاصی را به خود اختصاص دادهاند. انتخاب آثار در این بخش چگونه بوده است؟
جواهریان: خانم لاشایی در سالهای آخر عمر خود بسیار به ویدئو آرت پرداخت، او هنرمندی بود که علاقه بسیاری به سینما داشت و بسیار تجربهگرا بود، دوست داشت با مدیومهای مختلف کار کند. ذهنیت بازی داشت و برایش مهم نبود که همان کاری که در آن خیلی خوب است را تکرار کند. سالهای آخر از عمرش دغدغهای برای اینکه خودش را سانسور کند نداشت و به دنبال عشقهای دوران کودکیاش رفت. فریده از کودکی عاشق مصدق بود و چندین ویدئوآرت و نقاشی درباره او خلق کرده است. او به شکلی تجربهگرایانه در زمینه ویدئو کند و کاو میکرد و نمیشد چنین حجمی از کارهای آخر عمر او را نادیده بگیریم. با این حال ما محدودیتهایی داشتیم و به همین دلیل همه ویدئوهایی را که قابل نمایش بود به این نمایشگاه آوردیم.
ما هنرمندی در سطح فریده لاشایی که به ساخت ویدئو پرداخته باشد نداریم، خیلی شجاعت لازم است تا کسی با این همه سابقه نقاشی دارد ویدئو بسازد. به عنوان کسی که به خانم لاشایی بسیار نزدیک بود، دوست دارم درباره این رویکرد به ساختن ویدئو صحبت کنید، اساسا خانم لاشایی به ویدئو چه حسی داشت؟
کیکاووسی: همانطور که میگویید ساختن ویدئو برای یک نقاش حرفهای در چنین سطحی کار ترسناکی است، چون از حوزه تثبیت شده کاری خود خارج میشود. به ویژه در مورد فریده این موضوع در دوره آخر زندگی او اتفاق افتاد، دورهای که هنرمند جایگاه درست خود را دارد و به نظرم خودش هم میدانست که پرداختن به کاری که سابقهای در آن ندارد جرات میخواهد. با این حال من معتقدم سوابق چنین علاقهای در کار فریده وجود دارد، او به تئاتر و ادبیات علاقه داشت. عشق بزرگ زندگی او ادبیات بود و نقاشی را حرفه خودش میدانست. او هم برای کار خودش ارزش قائل بود و هم ارزش قائل نبود مثلا پشت تابلوهایش هم گاه دوباره نقاشی میکرد. برای او ویدئو فرصتی را ایجاد میکرد تا به ادبیات بازگردد و عاشق این بود که سینما کار کند حتی به آلمان رفته بود تا سینما بخواند. ارجاع اصلی او در مجموعهای از کارهای ویدئویش که "خرگوش در سرزمین عجایب" نام داشت، کتاب آلیس در سرزمین عجایب است، کتابی که لزوما برای کودکان نیست و ارجاعات تاریخی و مفهومی بسیاری به دنیای معاصردر آن وجود دارد. این مجموعه روایتی از تاریخ معاصر ایران است که خرگوش در آن میتواند خود هنرمند یا حتی مردم ایران باشند. ویدئو برای او این امکان را باز میکرد که نقاشی گستردهتر شود و مثل یک اپرا میشد که میتوانست از موسیقی در آن استفاده کند. این موضوع برای خودش بسیار لذت بخش بود و عاشق کار با این ویدئوها بود و حتی کارهایش داشت به سمت فیلم شدن حرکت می کرد.
بخش دیگری از نمایشگاه به کارهای حجم و کارهای شیشهای خانم لاشایی اختصاص دارد، به نظر میرسد نوعی جامعیت در کارهای او مد نظر بوده است.
کیکاووسی: تمام بخشهای نمایشگاه بر هم تاثیر دارد، کیفیتی در کار فریده همیشه بوده است که خاصیت شفافیت است که در کارهای نقاشی و ویدئوها هم دیده میشود که میتواند از کار با شیشه نشات گرفته باشد. نمایشگاه گردانهای ما دقیقا به این موضوع اشاره نکردهاند اما از چیدمان آثار میتوان به این نکته پی برد.
یکی از نکتههای مهم این نمایشگاه نقل قولهایی از فریده لاشایی روی دیوار است، درباره این نقل قولها و ضرورت وجود آنها بگویید.
جواهریان: اکثر نقل قولها از "شال بامو" آمده است و مرجان تاجالدینی که بیوگرافی مبسوط فریده را نوشته بود آنها را انتخاب کرده. با این همه چون کمی کار شتابزده بود خیلی از نقل قولها جا افتاد.
کتاب نمایشگاه در چه شرایطی است؟
کیکاووسی: کتاب نمایشگاه قرار بود همزمان با نمایشگاه منتشر شود و ما همه مطالب آن را برای انتشار به ایتالیا بردیم اما آقای چلانت تشخیص دادند که کتاب باید مفصلتر باشد به همین دلیل چاپ آن احتمالا اوایل تابستان خواهد بود. کتاب پخش جهانی دارد به همین دلیل توسط ناشر ایتالیایی منتشر میشود اما در ایران نیز ترجمه و به وسیله ناشر ایرانی منتشر خواهد شد.
بنیاد فریده لاشایی این روزها مشغول چه کاری است و چه برنامههایی را در نظر دارد؟
کیکاووسی: بنیاد در دوران کودکی خود است. فکر میکنم بخش اولیه کار بنیاد این است که آثار فریده مستند و جمعآوری و آرشیو شود. بنیاد بعدها مقداری به حمایت از نویسندگان جوان خواهد پرداخت که البته به بودجه ما و جلب حمایت جمعی بستگی دارد.
نمایشگاه شارجه شامل چه بخشهایی است؟
کیکاووسی: نمایشگاه از 12 مارچ تا 12 ژوئن (22 اسفند تا 22 خرداد سال 95) برگزار میشود و بنیاد هنری شارجه که بیینال شارجه را برگزار می کند، برگزاری آن را برعهده دارد. این بنیاد از این جهت برای من جذاب است که یکی از معدود مراکز تولید فکر در خاورمیانه است. این نمایشگاه هم مرور آثار فریده لاشایی است که البته آثار متفاوتی نسبت به این نمایشگاه در آنجا به نمایش گذاشته میشود که از میان آنها میتوان به چیدمان ارائه شده در نمایشگاه "باغ ایرانی" اشاره کرد. کیوریت این نمایشگاه را نیز خانم شیخ اهورالقاسمی رئیس بنیاد شارجه برعهده دارد.